Tuesday, February 02, 2010

 

عزیزم

روزانه کلمات و اصطلاحات زیادی رو تو جملاتمون بکار می بریم که اکثرشون سر جای خودشون استفاده نمیشن...یعنی اونقدر غلط غلوط حرف میزنیمو کلمات رو اینور اونور استفاده می کنیم که بعضی وقتها خودمون هم معنی حرفهای خودمون رو نمی فهمیم چه برسه به یکی دیگه. برای همین هم بعضی وقتها از جملات همدیگه معنی هایی برداشت میکنیم که اصلا مورد نظر گوینده نبوده ...حالا این میون کلماتی هستن که همه جا استفاده میشن به غیر از جای اصلی خودشون...یعنی یه معنی بیشتر نداره و معنی اون هم کاملا مشخصه ولی با دستور زبان امروزی هزارتا معنی ازش استخراج میشه...عزیزم یکی از همین کلمه هاست که بسیار پرکاربرده و تو فرهنگ زبان امروزی ما تا دلت بخواد معنی داره

.

اولین و پرکاربردترین استفاده اش تو خر کردنه...پسره یه ساعت نیست که با دختره آشنا شده ولی موقع خداحافظی میگه: خداحافظ عزیزم...پرروترها هم که اصلا از همون اول میگن: سلام عزیزم

.
اکثر وقتها تو تعارفاتمون بدون اینکه متوجه باشیم و حواسمون باشه برای اینکه کم نیاریم و فقط حرف زده باشیم و بگن به به! فلانی چقدر اجتماعیه عزیزم عزیزمیه که با طرف می بندیم

.

یه موقعی برای اینکه اعتراض کنیم و زیاد به طرف بر نخوره ازش استفاده میکنیم. مثلا: عزیزم! مگه قرار نبود به من زنگ بزنی؟
.
یه وقتهایی معنی عکس میده...یعنی مواظب خودت باش که اگه ادامه بدی اون روم بالا میاد و میزنم لهت می کنم...اینجا در واقع از افعال معکوس استفاده کردیم .این کاربردش بیشتر تو دعواهای زن و شوهرها دیده میشه. مثل: بس کن عزیزم، صداتو بیار پایین عزیزم یا یه چیزهایی تو این مایه ها
.
یه موقع هایی می خوایم طرف رو دست بندازیم...عزیزم با اون لباسی که تنت کردی بیشتر شبیه گوره خر شدی...اینجور موقع ها یه نیشخند هم چاشنیش می کنیم
.
یه موقع هایی هم به جا استفاده می کنیم مثلا موقعی که قربون صدقه بچه مون میریم...عزیزم، فدات بشم، قربون دست و پای بلوریت برم مثل من
.
و خیلی موارد دیگه...حالا تو این گیر و دار که یه کلمه می تونه اینقدر معنا داشته باشه چه جوری می تونیم به جملاتی که از همین کلمات تشکیل شده اعتماد کنیم؟...چه طوری می تونیم اطمینان کنیم به آدمهایی که جملات اینچنینی رو پشت سر هم ردیف می کنن؟
.
پ.ن: اونقدر گرفتارم که حتی نتونستم این پست رو بازخونی کنم...می خواستم خیلی بهتراز این بنویسم ولی اونوقت باید صبر می کردم تا یه وقت خالی پیدا کنم و همین باعث میشد حالا حالاها ننویسم
.
پ.ن: این روزها هم میگذره...مثل تمام روزهای دیگه...ازتون ممنونم...مخصوصا اونهایی که نشون دادن هر روز بهم سر میزنن...کلی شرمنده شدم

Comments: Post a Comment



This page is powered by Blogger. Isn't yours?