Thursday, November 22, 2007

 

گفتمش ای که ندانم کیستی......گر نباشم من بدان که نیستی

تو فکر می کنی که خوب منو شناختی، خوبه خوب، بهتر از خودم...خب...این طرز تفکرشاید به نفع من هم باشه...اما خیلی چیزها هست که تو نمی دونی، چیزهایی که هیچوفت هم نخواهی فهمید... تو فکر می کنی که خوب منو شناختی...اما نمی دونی که خیلی از تصمیمات رو فقط ظاهرا تو میگیری و در واقع این من هستم که شرایط رو اونجور که خودم می خوام پیش میبرم. تو رو به سمتی می برم که درست تصمیمی رو بگیری که من میخوام...تو فکر می کنی که خوب منو شناختی...اما نمی دونی که شنونده همه حرفهای من نیستی... خیلی از حرفهاهیچوقت به تو گفته نمی شه و تو فکر می کنی که محرم اسرار منی...تو فکر می کنی که خوب منو شناختی...بهتراز خودم...اما نمی دونی بعضی وقتها چقدر از اینکه نیستی راحت و خوشحالم در صورتیکه دلتنگی توخط و خطوط چهره ام و تو کلمه کلمه حرفهام موج میزنه... تو فکر می کنی که خوب منو شناختی... اما نمی دونی از کاری که دارم می کنم، از حرفی که دارم میزنم، از رفتارم چه هدفی دارم... و تو هیچوقت نخواهی فهمید....فکر می کنی منو شناختی... اونقدر قبولت دارم که تو هر کاری از تو راهنمایی بخوام و از تو کمک بگیرم اما نمی دونی که تصمیمات قبلا گرفته شده و این مشاوره فقط برای خوشایند تو انجام میشه...تو فکر می کنی که خوب منو شناختی، اما خیلی چیزهای دیگه هم هست که نمی دونی... این خاصیت منه...خاصیت من و تمام همجنس های من ...و تو هیچوقت نخواهی فهمید.ه

پ.ن: یه آقای با شخصیت امروز صبح منو جریمه کرد. با توجه به اینکه از یک کوچه ورود ممنوع پریدم بیرون اونم تو محدوده طرح ترافیک فقط چهار هزار تومن جریمه ام کرد. تازه بدون زنجه موره. فکر کن...با تاکسی هم میامدم همینقدر می شد. چه افسر باکلاسی بود.ه

پ.ن: خیلی خوبه که تو هستی.ه

پ.ن: فردا ناهار یه مهمونی دعوتم. یه مهمونی خانوادگی، که صابخونه باحالی داره و از سیستم حرکات موزون تا جایی که جان در بدن وجود داره استفاده میکنه. ه


Comments: Post a Comment



This page is powered by Blogger. Isn't yours?