Thursday, October 12, 2006

 

باید

من و بابک تازگی ها اصلا با هم تفاهم نداریم. یعنی بابک دیگه مثل گذشته منو درک نمی کنه. البته زیاد چیزی نمی گه اما من تو نگاهش ناراحتی رو می خونم. خب چی کار کنم با این همه کار و گرفتاری دیگه وقتی برای خونه داری وسم نمی مونه. کار بیرون از خونه بیشتر انرژیم رو میگیره. تازه وقتی میرسم خونه اونقدر کار سرم ریخته که نمی دونم کدوم رو اول انجام بدم. به وبلاگم باید سر بزنم. باید نظرات رو بخونم و باید به وبلاگ دوستام سر بزنم. یک وبلاگ جدید پیدا کردم که خیلی جالبه. نویسنده اش تمام داستان زنگیش رو تو این وبلاگ نوشته که من از اول آرشیوش شروع کردم و تا آخرش باید بخونم. یک کتاب رمان گرفتم که اون رو هم باید بخونم. دو تا سی دی جدید بازی گرفتم که اون ها رو هم باید بازی کنم. سریالهای بعد از افطار رو هم باید ببینم و تازه باید یک شب درمیون یک وقتی برای دیدن درگیری های ابی و امیرقاسمی هم بذارم. حالا خودتون قضاوت کنید من با این همه گرفتاری چه جوری می تونم به کارهای خونه برسم؟؟؟؟؟؟

Comments: Post a Comment



This page is powered by Blogger. Isn't yours?