Saturday, April 15, 2006

 

این پست رو می نویسم و توکل بر خدا پابلیشش می کنم. اگه درست شد که هیچ اگر نه شده تا صبح هم بیدار بمونم می پابلیشونمش. خوب از کجا بگم؟؟؟ از عید و تعطیلات که دیگه حال و هواش گذشته و خودمم دیگه حسشو ندارم. تازه یه دو سه بار هم راجع بهش نوشتم که پرید... اصلا از همین امروز شروع می کنم.ه
.
صبح رفته بودم بانک و می خواستم به حساب یه نفر پول بریزم. انگار رفته بودم سینما. اصلا یادم رفت برای چی رفته بودم. هر طرفش یه اتفاقی در حال افتادن بود. یه طرف یه خانمی کارتش رو گذاشته بود تو دستگاه خود پردازو کارت نا پدید شده بود. هر چقدر دل و روده دستگاه رو گشتن نبود که نبود. طرف دیگه یه آقایی با یه خانم مسن در حال کش مکش بود. آقاه می خواست برای خانمه حساب باز کنه وخانمه پولاش رو قایم کرده بود و نمی داد. با هزار دعوا بالاخره یه کم از کیفش و یه کم از تو جوراب و یه کمه دیگه از یه جایی که مخصوص خانمهاست در آورد و داد به آقاهه. اونور هم که صف باجه بود یه آقایی از در اومد تو و رفت اول صف وایساد. صدای همه در اومد که آقا آخر صف این وره ولی آقاه هی می گفت نه خیر این وره شما اشتباه وایسادین. خلاصه یه دوساعتی تو بانک بودم تا کارم رو انجام دادم ولی خیلی خوش گذشت. ه
.
حالا بذارین این پست رو امتحان کنم بازم برمی گردم. می ترسم باز همش بپره. ه

Comments: Post a Comment



This page is powered by Blogger. Isn't yours?