Sunday, January 15, 2006

 

چند روز بود که حسابی با خودم درگیر بود. می خواستم به یه نفر نه بگم ولی روم نمی شد. هی با خودم فکر می کردم که چه جمله ای بهش بگم که ناراحت نشه. هر کاری می کردم که گوشی تلفن رو بردارم و بهش زنگ بزنم، نمی تونستم. تا اینکه دیروز بعداز ظهر خودش تماس گرفت. منم بالاخره با کلی مقدمه چینی تونستم جوابمو بهش بگم. وقتی که گوشی رو گذاشتم خیلی حس خوبی داشتم...انگار یه بار سنگینی از رو دوشم برداشته شد...س
همیشه به خودم می گم باید تا اونجایی که میشه حرفم رو بزنم وفقط به خودم و آینده کاری که می خوام انجام بدم فکرکنم نه به شخص مقابلم و اینکه ممکنه چه فکری بکنه. نباید به خاطر دیگران خودم رو در شرایطی قرار بدم که دوست ندارم. اما پای عمل که میرسه بازم نمی تونم...س

Comments: Post a Comment



This page is powered by Blogger. Isn't yours?