Monday, January 09, 2006

 

دیروز و پریروز بعد از اداره رفتم شرکت یکی از استادای دوره دانشگاهم. خودش تماس گرفته بود و گفته بود که برم. این شرکت رو هم تازه تاسیس کرده و هنوز خیلی کارهاش انجام نشده. کاری که از ما خواسته طراحی صفحات وب با دات نت هستش. من هم که خوشبختانه یه هفته ای بود که شروع به یادگرفتن دات نت کرده بودم و خیلی نا آشنا نبودم. فعلا قرار شده که بعد از ظهرها برم اونجا. اینجا هم به کسی نگفتم. نامه رد شدنم هم دیروز اومد در خونمون. یه برگه تجدید نظر توش بود که می تونم پرش کنم و بفرستم براشون. چون حقم داره ضایع میشه تا آخرش میرم. به کسی توی اداره هم نگفتم بعداز ظهرها میرم یه شرکت دیگه. کار کردن با استادم خیلی سخته چون خیلی آدم سخت گیریه اما ارزشش رو داره. اگه من مدت چهار ساله که دارم اینجا کار می کنم و همزمان سه سال هم تو شرکت برادرم کار کردم همه رو مدیون اونم. چون من تو دانشکاه تمام درسها رو به صورت تئوری پاس کرده بودم و به غیر از چند تا پروژه کوچیک که به زبان سی یا زبان پاسکال نوشتم کار دیگه ای نکرده بودم. فعلا باید اونجا رو هم برای خودم نگه دارم چون با این وضع شاید دیگه اینجا نمونم. در ضمن استادم خیلی چیزها داره که می تونم بازم ازش یاد بگیرم. رشته کامپیوتر بدیش اینه که هر چی یاد بگیری بازم هیچی نمی دونی. این هوا هم که یه جوری شده که نمی زاره پشت میز بشینم. بازم دلم یه چیزایی می خواد. چوب، آتیش، بارون .... س
*
می می دونم که این روزا خیلی غر می زنم و همش از کارم میگم اما اتفاقات اینجا خیلی فکرم رو مشغول کرده. هر روز یه دروغی از یکی میشنوم و نمی تونم راحت باشم. سعی می کنم بعد از این دیگه غر نزنم. س

Comments: Post a Comment



This page is powered by Blogger. Isn't yours?