Saturday, January 28, 2006

 

حافظ 2006

اینو یه دوست ناشناس برام فرستاد. گذاشتم اینجا تا شما هم از حال حافظ با خبر بشید...س
.
.
نیمه شب پريشب گشتم دچار کابوس
ديدم به خواب، حافط توي صف اتوبوس
گفتم سلام حافظ گفتا عليک جانم
گفتم کجا روي؟ گفت ولله خود ندانم
گفتم بگير فالي. گفتا نمانده حالي
گفتم چگونه اي؟ گفت دربند بي خيالي
گفتم که تازه تازه شعر و غزل چه داري؟
گفتا که مي سرايم شعر سپيد باري
گفتم ز دولت عشق؟ گفتا کودتا شد
گفتم رقيب؟ گفتا کله پا شد
گفتم کجاست ليلي؟ مشغول دلربايي؟
گفتا شده ستاره در فيلم سينمايي
گفتم بگو زخالش. آن خال آتش افروز
گفتا عمل نموده. ديروز يا پريروز
گفتم بگو ز مويش. گفتا که مش نموده
گفتم بگو ز يارش. گفتا ولش نموده
گفتم چرا؟ چگونه؟ عاقل شده است مجنون؟
گفتا شديد گشته معتاد گرد و افيون
گفتم کجاست جمشيد؟ جام جهان نمايش؟
گفتا خريده قسطي تلويزيون به جايش
گفتم بگو ز ساقي. حالا شده چه کاره؟
گفتا شدست منشي در دفتر اداره
گفتم بگو ز زاهد آن رهنماي منزل
گفتا که دست خود را بردار از سر دل
گفتم ز ساربان گو با کاروان غمها
گفتا آژانس دارد با تور دور دنيا
گفتم بگو ز محمل يا از کجاوه يادي
گفتا پژو، دوو، بنز، يا گلف نوک مدادي
گفتم که قاصدک کو آن باد صبح شرقي؟
گفتا که جاي خود را داده به فاکس برقي
گفتم بيا ز هدهد جوييم راه چاره
گفتا به جاي هدهد ديش است و ماهواره
گفتم سلام ما را باد صبا کجا برد؟
گفتا به پست داده. آورد يا نياورد؟
گفتم بگو ز مشک آهوي دشت زنگي
گفتا که ادکلن شد در شيشه هاي رنگي
گفتم سراغ داري ميخانه اي حسابي؟
گفتا آنچه بود از دم گشته چلوکبابي
گفتم بيا دوتايي لب تر کنيم پنهان
گفتا نمي هراسي از چوب پاسبانان؟
گفتم شراب نابي تو دست و پا نداري؟
گفتا که جاش دارم وافور با نگاري
گفتم بلند بوده موي تو آن زمانها
گفتا به حبس بودم از ته زدند آنها
گفتم شما و زندان؟ حافظ ما رو گرفتي؟
گفتا نديده بودم هالو به اين خرفتي


Comments: Post a Comment



This page is powered by Blogger. Isn't yours?