Sunday, December 04, 2005

 

...آرزو

دو روز ِ که به حرف یکی از دوستانم که همیشه با رهنمودهاشون مرا در امر نوشتن این وبلاگ یاری می کنن گوش دادم و صبح کله سحر از خونه میام بیرون. ساعت 6.30 میرسم اداره. ماشین رو میزارم تو پارکینگ خوفناک اداره و میرم صندلی عقب تا ساعت 8 می خوابم. می بینید به چه روزی افتادم. تازه از اون بدتر این که بعد از ظهر ها هم مجبورم تا ساعت پنج بمونم. این همه سختی باید تحمل کنم فقط برای اینکه یه کم راحتتر رفت و آمد کنم
.
ای خدا چی می شد همین الان یه برچسب طرح ترافیک از آسمون میفتاد پایین؟
.
*
*
در ضمن ما نفهمیدیم که امروز هوا خوبه و اینی که تو هواست مه ِ یا اینکه هوا آلوده ست و اینا هم منواکسید کربنه؟

Comments: Post a Comment



This page is powered by Blogger. Isn't yours?