Tuesday, November 22, 2005

 

*
.نمی دونم چرا هرچقدر سعی می کنیم که به هم نزدیکتر بشیم، از هم دورتر می شیم
بعد از چند ماه دوری قرار گذاشتیم دور هم جمع بشیم و همدیگه رو ببینیم ولی جز ناراحت کردن صاحبخونه کار دیگه ای از دستمون برنیومد که انجام بدیم
*
امروز می خوام برم شرکت قبلی که کار می کردم. نمی دونم باز چی کار کردن که تمام کامپیوترهاشون به هم ریخته وشبکشون مختل شده. چند بار باهام تماس گرفتن که از زیرش در رفتم ولی این دفعه دیگه گیرم انداختن
فکر می کنید وقتی حسابدار خودش خودشو مسئول شبکه می کنه شبکه به چه روزی میفته؟
*
*
.باز این دختره اومد ردشد. وقتی راه می ره انگار داره رو اعصاب من بندری می رقصه

Comments:
inke aadam sa'ay kone nazdik beshe o modam doortar o doortar beshe kheili bade,kaamelan dark mikonam....
va mamnoon ke weblogam ro mikhooni.manam chon to ro nemishnasam nemitoonam begam mesle ham hastim ya na! :|
 
والا راستش منم اين تجربه خيلي بد رو دارم. گاهي هرچي ميخواي نزديكتر بشي ميبيني داري دورتر ميشي. خيلي موقعيت بديه. من هم هميشه راحت ترين راه و بدترين راه رو انتخاب كردم. سعي ميكنم دور بشم.
 
Post a Comment



This page is powered by Blogger. Isn't yours?