Sunday, October 30, 2005

 

مي گن هنوز اميدي هست خيلي ناراحت نباش. منم كاري نمي تونم بكنم . ديشب رفتم در خونه حاج آقا. ازش نامه گرفتم. خيلي خونشون دور بود. كلي گشتم تا آدرسشونو پيدا كردم. وقتي برگشتم خونه ساعت از 12 هم گذشته بود. صبح هم اول وقت بردم با بقيه مداركم تحويل دادم. اون آقاهه كه تحويل گرفت هم گفت جاي اميدواري هست. حالا بايد 2 هفته ديگه باهاش تماس بگيرم. فعلا بايد منتظر باشم. من نمي دونم چرا هر چي بلا هست بايد سر من بياد. تمام بچه ها اين مسير رو طي كردن هيچكدوم با مشكلي روبرو نشدن حالا بايد كار من اينقدر گره بخوره

ولش كن بابا....بي خيال
بالاخره يه چيزي ميشه

Comments: Post a Comment



This page is powered by Blogger. Isn't yours?